میخوام داستان خودم و زینب رو از اول بنویسم
همه ش دوست دارم مرورش کنم
حالا که یادش ولم نمیکنه بذار بنویسمش تا سبکتر بشم شاید
به اون خدا قسم که از فکر کردن بهش خسته شدم ولی راهی هم ندارم که رها شم
خودش راه حل خودشه !
فکر کنم با حضور خودش میشه اینا حل شه
نمیدونم
همیشه آرزوی خوبی و خوشحالی واسش داشته و دارم
درباره این سایت